حمله ی اعراب به ایران؟!
پسر آریایی
Nothing Is True!Every Thing Is Permitted
درباره وبلاگ


دراین خاک زرخیزایران زمین نبودند جز مردمی پاک دین همه دینشان مردی و رادبود کزآن کشورآزاد وآباد بود بزرگی به مردی وفرهنگ بود گدایی دراین بوم وبر ننگ بود ازآن روزدشمن به ماچیره گشت که ماراروان وخرد تیره گشت ازآن روزاین خانه ویرانه شد که نان آورش مرد بیگانه شد به سوزد درآتش گرت جان وتن به ازبندگی کردن وزیستن اگر مایه زندگی بندگیست دوسدبار مردن به اززندگیست *فردوسی*
نويسندگان
سه شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, :: 19:53 :: نويسنده : saha

در دوره ای برخی از تازیان به بحرین و کناره های دریای پارس به غارت آمده بودند اما شاپور ذوالاکتاف آنها را ادب کرد و به جای خویش نشاند.در تمامی ادوار بعد هم میبینیم که تازیان دست نشاندگان و گماشتگان و خراج گزار دولت ایران به شمار می آیند.

در مورد جایگاه زندگی تازیان هم روایت زرین کوب خواندنی است: بادیه های ریگزار بی آب نجد و تهامه را دیگر آن قدر محل نبود که حکومت و سپاه ایران را به خویشتن کشاند.زیرا در این بیابانهای بی آب هولناک خیال انگیز از کشت و ورز و بازار و کالا هیچ نشانی نبود و جز مشتی عرب گرسنه و برهنه که چون غولان و دیوان همه جا بر سر اندکی آب و مشتی سبزه با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند.

در مورد خلق و خوی تازیان هم این موارد خواندنی است: جز آزمندی و سود پرستی هیچ چیز در خاطر آنها نمی گنجد . هرگز از آنچه مادی و محسوس است فراتر نمی‌روند و جز به آنچه شهوت پست انسان را راضی میکند نمی اندیشیدند.از افکار اخلاقی آنچه بدان می نازیدند مروت بود و آن نیز جز خودبینی و کینه جویی نبود.شجاعت و آزادگی که در داستانها به آنها نسبت داده اند همان در غارتگری و انتقام جویی به کار می رفت.تنها زن و شراب و جنگ بود که در زندگی بدان دل می بستند.

اما چگونه است که این مردمان نیمه وحشی توانستند تمدنی چنین با عظمت را نابود کنند؟ دکتر زرین کوب در این مورد اشاره ای جالب دارد:او این بدبختی را نتیجه سایه افکندن اهریمن نفاق شقاق در ایران می داند و این دقیقترین تعبیری است که می توان ارایه کرد.

ما در اینجا به نبردهای آغازین بین سپاه ایران و تازیان نمی پردازیم و بیشتر تمرکز ما بر ورود سیل گونه تازیان به داخل ایران و جنایتهایی است که در حق کودکان و زنان این مرز و بوم روا داشته اند.

بعد از شکست سپاه ایران و عقب نشینی یزدگرد به داخل ایران و نواحی شرقی، تازیها بی پرواتر شهرهای ثروتمند ایران را یکی پس از دیگری غارت کردند و زنان و کودکان را به بردگی بردند. وقتی تازیها وارد شهری می شدند از آبادانی و شکوه آنجا به تعجب می افتادند چنانکه گویی به بهشت وعده داده شده به آنها دست یازیده اند و برخی دیوانه وار فریاد می زدند به خدا قسم اینجا همان بهشتی است که محمد وعده آن را به ما داده. اما آنها این بهشت را به خاطر عقده حقارتی که نسبت به سایر ملل داشتند با خاک یکسان کردند. اما در این میان مردم ایران هربار که فرصتی به دست می آوردند بر ضد تازیان شورشهایی به راه می انداختند اما چون این حرکتها منسجم نبود و سپاهی هم نمانده بود تا از این حرکتها پشتیبانی کند به فجیع ترین وضع سرکوب می شدند. برای نمونه وقتی مردم استخر بر ضد حاکم عرب استخر شورش کردند و تازیان را از شهر بیرون انداختند عبداله ابن عامر سوگند خورد که : "چندان بکشد از مردم استخر که خون براند...به استخر آمد و خون همه مباح گردانید و چندانکه می کشتند خون نمی رفت تا آب گرم بر خون می ریختند. پس برفت.

و عدد کشتگان که نام بردار بودند چهل هزار کشته بود برون از مجهولان" (فارسنامه ابن بلخی ص 116). در سال سی ام هجری مردم خراسان بر ضد تازیان قیام کردند. عثمان خلیفه تازیان ، عبداله ابن عامر و سعیدابن عاص را فرمان داد که آنان را سرکوب نماید.(مجمل التواریخ و القصص ص283). جالب اینجاست که بسیاری از این تازیان که مسوول سرکوبی مردم بودند از راهزنان و غارتگران عرب بودند که در مرزهای ایران آبادیها و روستاها را غارت می کردند مانند مثنی ابن حارثه و سویدابن قطبه.......

بله این تنها گوشه ای از جنایتهای اعراب در حق مردم ایران است

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها


ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->